اقتصاد زيرزميني پديده اي است که همه کشورهاي جهان با آن مواجه اند.تحقيقات نشان مي دهد که اندازه بخش زيرزميني در بيشتر کشورها نسبتاً قابل توجه بوده و فعاليت هاي اين بخش علت بيشتر نابه ساماني هاي اقتصادي است .بنابراين برآورد اين بخش از اقتصاد از جنبه شناسايي شکاف مالياتي، اثر بخشي سياست هاي پولي و مالي، رشد اقتصادي و توزيع درآمد اهميت فراواني دارد. در اين پژوهش در قسمت تجربي درگام نخست اندازه اقتصاد زيرزميني ايران را طي سالهاي 1900-1902،به کمک تحليل عاملي اکتشافي برآورد کرده ايم. در گام دوم چگونگي و شدت اثرگذاري متغيرهايي همچون بارمالياتي مستقيم، بارمالياتي غير مستقيم، تشکيل سرمايه ثابت ناخالص، عرضه پول، توليد ناخالص داخلي و نرخ فعاليت را در قالب الگوي خودرگرسيون برداري مورد مطالعه قرار داديم. نتايج نشان مي دهد، ميانگين اندازه اقتصاد زيرزميني در اين دوره به طور متوسط در حدود 20 درصد از GDP است. همچنين برآورد مدل نشان داد که در بلندمدت شوک رشد توليد ناخالص داخلي و رشد تشکيل سرمايه ناخالص اثر منفي بر رشد اقتصاد زيرزميني داشته اند. و شوک رشد عرضه پول، رشد بارمالياتي غيرمستقيم، رشد بارمالياتي مستقيم و رشد نرخ فعاليت اثر مثبت بر رشد اقتصاد زيرزميني داشته اند.که در بين اين عوامل، رشد توليد ناخالص داخلي بيشترين اثر را بر اقتصاد زيرزميني داشته است.